♥ نای نامهܓ✿ܓ✿

ღ نه اینکه دردی نیست . . . گلویی نمانده برای فریاد ღ

♥ نای نامهܓ✿ܓ✿

ღ نه اینکه دردی نیست . . . گلویی نمانده برای فریاد ღ

دلبرگها

امروز با کلی شوق و اشتیاق از خواب برخواستم

گویی نیامدنت را از خاطر برده بودم

اما چه سود که دیری نگذشت

غم دلتنگی ها از راه رسید

باز طلوع خورشید برایم بوی غروبی سرد و سنگین گرفت. . . 

گویی در پاییز محیط و محاط شده بودم

پاییزها از راه رسیدند

دل برگ های درخت احساسم  نیز بر زمین نشتند 

بی وفای من نیامدی . . . .


نظرات 2 + ارسال نظر
مهدی پنج‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:38 http://www.loveone.blogsky.com

*کاش انان که ای شعر را می خوانند حس شعر خواندن را نیز بدانند وبفهمند اگر می گویم آه نه این که افسرده ام*

سلام رها جان
وبلاگ با حالی داری
یه سریم به من بزن

سلام
ممنون دوست خوبم

میبــــــــــــدار جمعه 1 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 23:00

امـــــــــــــــــــروز می گذرد...

دیــــروز و فــــــــــــردا مرا فریب دادند .

دیـــــــــــــــــــروز با خاطراتش و فــــــردا با وعده هایش.

وقتی چشم گشودم امــــروز گذشته بود.

به خاطر نظر زیبایت ممنون و سپاسگزارم دوست خوبم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد