-
سپاسگزاری
شنبه 26 تیرماه سال 1395 17:02
گاهی اوقات کافیه مثل پرندگان کوچک ، از قید اسارتهای نفس درون وبیرون به زیر سایه بان گسترده عرش الهی پناه ببریم و روح و دلمان را صفا دهیم گاهی اوقات کافیه از یک زاویه دیگه به خدا توکل کنیم و شکرش رو به جا بیاریم. خدایا دمت گرم
-
سال نو
یکشنبه 9 فروردینماه سال 1394 11:48
سلام
-
دلتنگی ها
چهارشنبه 14 آبانماه سال 1393 11:00
دلتنگ که باشی ادم دیگری میشوی خشن تر...عصبی تر...کلافه تر و تلخ تر و جالبتر اینکه با اطرافیان هم کاری نداری همه ش را نگه میداری و دقیقا سر کسی خالی میکنی که دلتنگش هستی...
-
الهی شکرت
شنبه 10 آبانماه سال 1393 15:08
کنارت چقدر حال من بهتره ---- از اون حالی که این روزا میشه داشت اگه دنیا هرچی که داشتم گرفت ---- ولی دست تو توی دستم گذاشت بگو تا کجا میشه همدست بود ---- تو راهی که بی راه هم پای ماست تو صبحی که تاریک تر از شبه ----- تو این شب که کابوس رویای ماست با چشمات پر کن نگاه منو ---- که یه عمر از وهم خالی تره حقیقی ترین لحظه...
-
کی؟
شنبه 10 آبانماه سال 1393 15:06
-
یا ارحم الراحمین
شنبه 10 آبانماه سال 1393 14:56
-
حال من
پنجشنبه 8 آبانماه سال 1393 14:46
-
و تو باز رفته ای و من . . .
پنجشنبه 8 آبانماه سال 1393 14:27
-
روزت مبارک
شنبه 30 فروردینماه سال 1393 12:05
-
خبر....
سهشنبه 22 بهمنماه سال 1392 17:12
به زودی به روز رسانی می شود
-
دلتنگی ها
پنجشنبه 29 دیماه سال 1390 22:38
دلم تنگ است و می دانم که می دانی . . .
-
گناهی نکردم ولی قسمت اینه
چهارشنبه 4 آبانماه سال 1390 23:00
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 بر سنگ قبر من بنویسید خسته بود اهل زمین نبود نمازش شکسته بود برسنگ قبر من بنویسید شیشه بود؛ تنها از این نظر که سراپا شکسته بود بر سنگ قبر من بنویسید پاک بود؛ چشمان او که دائماً از اشک شسته بود بر سنگ قبر من بنویسید این درخت عمری برای هر تیشه و...
-
وداع
سهشنبه 26 مهرماه سال 1390 00:15
گویی قرار نیست یک مرد بتواند در لوای یک نام مستعار بایستد گویی نمی شود یک مرد مکانی را برای فریاد برگزیند گویی یک مرد باید یک مرد باشد گویی باید بایستد و نظاره گر شکستن ذره ذره وجودش باشد گویی باید صدا ترک خوردن غرورش را بشنود گویی یک مرد باید یک مرد باشد باشه قبول می روم می روم تا دیگر بر وجودم بنویسم می روم تا دیگر...
-
این سبو بشکست و آن پیمانه ریخت
دوشنبه 25 مهرماه سال 1390 23:29
هــــــــــرکه با احساس باشد عـــــــــــــــاقبت خواهد شکست این جـــــــــــــواب سادگیستـــــــــ ! دیگه پست جدیدی نیست این هم عاقبت احساس ما این هم عاقبت پشتیبانی که ناغافل شکست ملجایی که به ناگاه ناامیدم کرد شکست امشبم را کی و کجا از خاطر خواهم برد خدا می داند.... ما هم رفتیم خدانگهدار دنیای وبلاگ نویسی من اما...
-
دوری
یکشنبه 24 مهرماه سال 1390 16:17
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت . . .
-
تکرار
یکشنبه 17 مهرماه سال 1390 23:48
نمی دانم از غصه های خودم بنویسم یا از غمهای دل پاییزی تو ! فقط این را می دانم که تو مثل شبی می مانی که چادر پر از ستاره اش را گم کرده. از انتظار چه بگویم که خسته از این واژه تکراری ام !
-
یا ضامن آهو
یکشنبه 17 مهرماه سال 1390 10:00
دوباره بال و پر پروازم در آمد دوباره عشق سویم با سر آمد گشتم کبوتر تا دیار خانه زادی تنها همین کار از دل عاشق برآمد قصد زیارت کردم و اوجی گرفتم روحی مرا در چار چوب پیکر آمد دور حرم چرخی زدم دیدم برای جارو کشیدن جبرئیل شهپر آمد بستم دخیلم را به یک جسم مشبک گویا صدایی از دل آهن بر آمد خوش آمدی ای زائر شوریده حالم دلتنگ...
-
لحظه های انتظار
پنجشنبه 7 مهرماه سال 1390 09:26
یارمن یوسف نیا اینجا کسی یعقوب نیست لحظه ای چشمانشان از دوریت مرطوب نیست ای گل زیبای من از غربتت اشگی نریخت نازنین این جا خدا هم پیششان محبوب نیست نوبهارم درفراقت هیچکس محزون نشد منجی انسانیت اینجاشرایط جور نیست گرچه در هر جمعه ای زیبادعایت میکنیم این دعاها برزبان است و دلی مرغوب نیست (اللهم عجل لولیک الفرج ) التماس...
-
دلبرگها
جمعه 1 مهرماه سال 1390 10:26
امروز با کلی شوق و اشتیاق از خواب برخواستم گویی نیامدنت را از خاطر برده بودم اما چه سود که دیری نگذشت غم دلتنگی ها از راه رسید باز طلوع خورشید برایم بوی غروبی سرد و سنگین گرفت. . . گویی در پاییز محیط و محاط شده بودم پاییزها از راه رسیدند دل برگ های درخت احساسم نیز بر زمین نشتند بی وفای من نیامدی . . . .
-
اشک
پنجشنبه 31 شهریورماه سال 1390 21:49
دوست دارم اشک چشمان تو باشم تا در چشم هایت متولد شوم روی گونه هایت زندگی کنم و روی لبانت بمیرم
-
دیدار
پنجشنبه 31 شهریورماه سال 1390 12:08
من و تو هستیم و بین مان فاصله زودتر نمیگذرد این ثانیه های بی حوصله همچنان باید بی قرار باشیم ، تا کی باید خیره به عکسهای هم باشیم! بیش از این انتظار مرا می سوزاند، دلخوشی فرداست که تمام حسرتها و غمها را بر دلم می پوشاند تو از انتظار خسته ای و من به انتظار آمدنت دست به دعا میشوم! انگار عقربه های ساعت هم از انتظار خسته...
-
گریه
چهارشنبه 30 شهریورماه سال 1390 23:43
تار جانم، گریه می خواهد تمام بند بند استخوانم گریه می خواهد بیا ای ابر باران زا، میان شعرهای من که بغض آشنای ابر گریه می خواهد بهاری کن مرا جانا، که من پابند پاییزیم و آهنگ غزلهای جوانم گریه می خواهد چنان دق کرده احساسم میان شعر تنهایی که حتی گریه های بی امانم، گریه می خواهد امشب واقعا دلتنگی عذابم می ده
-
ابهام زمان
چهارشنبه 30 شهریورماه سال 1390 16:54
گاهی اوقات فقط باید سکوت کرد و هیچ چیزی نگفت و در خفقان احساست سوخت و آتش گرفت و در نهایت فریاد داد نزد و آهسته آهسته نجوا کرد ایـن حقیقت را که دوستت دارم و گاه باید نبود و آهسته آهسته رفت گاهی اوقات باید شنید و آهسته آهسته گریست و گاهی اوقات باید جان سپرد به حقایـــــق هر چند تلخ هر چند نا مفهموم ولی باید پذیرفت این...
-
سایه
چهارشنبه 30 شهریورماه سال 1390 00:11
سایه ام امشب ز تنهایی مرا همراه نیست گر در این خلوت بمیرم هیچ کس آگاه نیست من در این دنیا به جز سایه ندارم همدمی این رفیق نیمه راهم گاه هست و گاه نیست
-
اشعار تنهایی
سهشنبه 29 شهریورماه سال 1390 15:22
گاهی برای نبودنت دلتنگ می شود و گاهی برای بودنت وقتی که نیستی اتاقم بوی دلتنگی می دهد و گاهی که هستی و زمان رفتنت می رسد باز هم دلتنگ می شوم برای نبودنت دلتنگ می شوم زیرا شوق دوباره دیدنت را در من زنده می کند آنقدر در نبودنت گریسته ام که زمین و زمان نبودنت را فهمیده اند من با نبودنت هرگز فراموشت نکردم و تو هرگز این را...
-
ترنم
سهشنبه 29 شهریورماه سال 1390 15:16
تمام راهها را بسوی جاده ی تنهایی می پویم و در اضطراب گلبوته های جدایی , چشمانم را بسوی صداقت پروانه های شهر عشق , آذین می بندم . به تو فکر می کنم که چگونه در گلزار وجودم , آشیان کردی و بر تاروپود تنم حروف عشق را ترنم نمودی . پس باورم کن که به وسعت دریا و به اندازه ی زیبایی چشمانت هنوز در من شمعی روشن است . و من... در...
-
کوچه های بی کسی
دوشنبه 28 شهریورماه سال 1390 20:20
خسته و دربه در ، در کوچه های بی کسی ام قدم بر می دارم تمام لحظه های تنهاییم را به شوق دیدار تو بارها و بارها مرورمی کنم شاید رد پای تو را در لحظاتم پیدا کنم شاید هنوز از آن کوچه ی بی کسی گذر کنی و من آنجا ایستاده همچون هر روز تا تو را ببینم و شاید . . . . . هر زمان که تنهاییم را بر می دارم و با هم همسفر کوچه ی بی کسی...
-
تو مرا می فهمی
دوشنبه 28 شهریورماه سال 1390 10:16
تو مرا می فهمی من تو را می خواهم و همین ساده ترین قصه یک انسان است تو مرا می خوانی من تو را ناب ترین شعر زمان می دانم و تو هم می دانی همسرم تا ابد در دل من می مانی
-
ترانه تنهایی
دوشنبه 28 شهریورماه سال 1390 00:39
یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشم ..بی صدا کنم یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی آنکه تو باشی ! یاد گرفته ام ....نفس بکشم بدون تو......و به یاد تو ! یاد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن ... و جای خالی ات را با خاطرات با تو بودن پر کنم ! یاد گرفته ام که بی تو...
-
وقتی نیستی
شنبه 26 شهریورماه سال 1390 16:07
و قتی نیستی هر چی غصه است تو صدامه وقتی نیستی هر چی اشکه تو چشامه از وقتی رفتی دارم هر ثانیه از رفتنت میسوزم کاشکی بودی و میدیدی که چی آوردی به روزم