♥ نای نامهܓ✿ܓ✿

ღ نه اینکه دردی نیست . . . گلویی نمانده برای فریاد ღ

♥ نای نامهܓ✿ܓ✿

ღ نه اینکه دردی نیست . . . گلویی نمانده برای فریاد ღ

یا علی گفتیم و عشق آغاز شد . . .

سلام

نمی دانم این چه سری است . . . 

این چه عشقی است . . . 

این چه شوری است . . . 

سال گذشته همین موقع ها بود که حسابی خسته شده بودم

حسابی کلافه و درگیر

اون روزها داشتم به امروز می اندیشیدم

و چه سریع امروز شد

اون روزها داشتم به خم شدن شانه هایم زیر بار یه مسئولیت فکر می کردم

و امروز نشسته ام و خم شدن شانه هایم رو به نظاره نشستم . . .

اون روزها چه می کردم و به چه می اندیشیدم، مهم نیست. . . 

مهم امروزه که از راه رسیده

امروزی که خم شدن شانه های سرشار از غرورم را به چشمان خودم دیدم

امروزی که ترک برداشتن احساسم رو شنیدم

تا خوردن کمرم را حس کردم

امروزی که نه تنها به خودم، بلکه باید به دیگری نیز بیاندیشم

امروز نه

نه 

.

.

.

خدایا شنیده بودن تکیه گاه بودن خیلی سخته

ولی خدایا هر تکیه گاهی را توانی است.

این تکیه گاه از درون خمیده

کمکم کن تا بیایستم

لااقل کمکم کن تا وانمود کنم ایستادم

یا ستارالعیوب

گویی قرار است زمضان ها برایم حزن انگیز سپری شوند

شاید بنده خوبی نبودم

شاید خوب بندگی نکردم

یا شاید اصلا بنده نبودم

بار الهی عید فطر امسال هم از راه رسید

مابنده خوبی نبودیم، بندگی نکردیم

تو با ما صبوری کن

خدایی کن.


عید سعید فطر مبارک باد

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد