♥ نای نامهܓ✿ܓ✿

ღ نه اینکه دردی نیست . . . گلویی نمانده برای فریاد ღ

♥ نای نامهܓ✿ܓ✿

ღ نه اینکه دردی نیست . . . گلویی نمانده برای فریاد ღ

زیبایی لحظات

چه لحظه زیبایی است آنگاه که تو در کنارمی.
چه گرمایی دارد آن دستان مهربانت.
آن لحظه که در کنارمی احساس میکنم که به تنها آرزوی زندگی ام رسیده ام.
دلم میخواهد برای همیشه و تا ابد در کنار تو باشم و با گرمای عشق تو زندگی کنم عزیزم.
 حتی یک لحظه نیز طاقت دوری تو را ندارم ای بهترینم.
چه آرامشی دارم آنگاه که سرم را بر روی شانه های مهربان تو میگذارم و تو نیز مرا نوازش میکنی و به من میگویی که دوستم داری. لحظه ای که در کنار تو هستم ، لحظه ای است که به اوج عشق می رسم و با تمام وجود عشق را حس میکنم. عاشقانه تو را در میان آغوش خویش میگیرم و برایت اشک میریزم و التماست میکنم که  هیچگاه مرا تنها نگذاری.
این قلب عاشقم بدجور به وجود تو نیاز دارد و دستانم تشنه گرفتن آن دستان گرم تو می باشند.
چه لحظه عاشقانه ای است ، آنگاه که تو در آغوشمی و به من عشق و محبت می رسانی.
در کنار تو بودن را برای همیشه میخواهم و میدانی که با عطر نفسهایت زنده ام.
کاش برای همیشه در کنارم بودی و هیچگاه حتی یک لحظه نیز از من دور نمی شدی.
زندگی برایم با وجود تو زیباست و آنگاه که در کنار تو هستم زیباترین لحظه زندگی ام خواهد بود. آن لحظه است که دلم میخواهد هر چه احساس عاشقانه در وجودم است را به تو ابراز کنم. آن لحظه تمام رازهای عاشقانه در دلم فاش می شوند. چه لحظه زیبایی است آنگاه که با آن چشمان زیبایت به من نگاه میکنی و لبخند عاشقانه ای میزنی و مرا در آغوش خودت می فشاری.
الهی من فدای آن چشمان زیبایت شوم ، فدای آن قلب مهربانی شوم که بدجور مرا عاشق کرده است.
قدر تو را می دانم ای تک ستاره آسمان زندگی و به وجود تو در قلبم افتخار میکنم.
چه لحظه زیباتری است آنگاه که تو به من میگویی که دوستت دارم عزیزم.

این حس عاشقانه من است ، آن لحظه آتش عشق من آنقدر شعله ور می شود که مرا می سوزاند! دلم میخواهد بسوزم باز بگو که دوستم داری ای بهترینم.

 



تا کی؟

امروز روز سختی بود

یعنی چند وقته که داره سخت می گذره

نمی دونم چی کار باید بکنم؟

کلی تلاش کردم متوجه نشی چم شده!

ولی بالاخره امروز . . . 

بگذریم

همیشه سعی کردم تا به گذشته ها فکر نکنم و تمام انرژی خودم رو معطوف آینده کنم. 

اما این روزها نمی تونم فکر روزهای گذشته رو از خاطراتم پاک کنم

این روزها درمونده شدم!

نمی دونم تا کی می تونم ابراز احساساتم رو با گفتن جمله دوست دارم ادامه بدم؟

نمی دونم تا کی می تونم خودمو از تحقق آرزوها و آرمانهات کنار بکشم؟

نمی دونم تا کی  با بیکاری و سردرگمی من کنار خواهی آمد؟

تا کی باید آرزوهای کوچکت را بشنوم و توان مالی تحققش رو نداشته باشم؟

تا کی می خواهی صبورانه کنار من بیاستی و زخم زبان بشنوی؟

تاکی با نیستی من کنار خواهی آمد؟

تاکی منو شرمسار مهربانی هایت خواهی کرد؟

تا کی تحمل فداکاری هایت را خواهم داشت؟

تا کی خواهم توانست جلو تو سر بر آرورم؟

تا کی قامتم ایستاده خواهد ماند؟

تاکی باید سختی های مرا تو به دوش بکشی؟

باز هم یه جمله تکراری

دوستت دارم تنها بهانه زندگی ام

دوستت دارم

اما باور کن

باور کن که این تنها کاریه که می تونم برات انجام بدم

در حال حاضر فقط می تونم دوست داشته باشم

نمی دونم این دوست داشتن من چقدر به دردت می خوره

ولی مطمئن باش نه در زمان و نه در مکان

دوست داشتن تو را برای من پایانی نیست . . . . .

دوستت دارم

به مناسبت سوال امروزت:

تو را مانند دنیا دوست دارم

چو عطر پاک گلها دوست دارم

منم چون ماهی افتاده بر خاک

تو را مانند دریا دوست دارم

بخند ای غنچه گلزار هستی که من خندیدنت را دوست دارم

اگر صد سال بعد از مرگ من گر بشکافی قبر من

خواهی شنید از قلب من دوستت دارم  همسر مهربانم

دوستت دارم

دوست دارم

.

.

.

چون می دونم رز قرمز دوست داری

پس تقدیم با عشق


صدایم کن

داستانی نیستم که تو مرا تعریف کنی

آوازی نیستم که مرا بخوانی

صدایی نیستم که مرا بشنوی

درد ساده ای هستم

صدایم کن


عادت


چقدر امشب دوریت برام سخته

نمیخوام بگم عادت به پیشه هم بودن کردیم

ولی واقعا عادت به با هم بودن کردیم

الانم با هم هستیم.مهم دلمونه

دلی که همش به یاد تو شاد میشه

نفسی که به امید تو میاد و میره

پلکی که به امید دیدن تو باز و بسته میشه

نمیدونم چه جوری امشب احساسم رو توی این وبلاگ بیان کنم

میتونم بگم بزرگترین آرزوم خوشبختی تو هستش

دوست دارم عزیزم