♥ نای نامهܓ✿ܓ✿

ღ نه اینکه دردی نیست . . . گلویی نمانده برای فریاد ღ

♥ نای نامهܓ✿ܓ✿

ღ نه اینکه دردی نیست . . . گلویی نمانده برای فریاد ღ

دلتنگی ها

دلم تنگ است و می دانم که می دانی . . .


گناهی نکردم ولی قسمت اینه


بر سنگ قبر من بنویسید

       خسته بود

             اهل زمین نبود

                نمازش شکسته بود

  برسنگ قبر من بنویسید

        شیشه بود؛ تنها از این نظر که سراپا شکسته بود

 بر سنگ قبر من بنویسید

        پاک بود؛  چشمان او که دائماً از اشک شسته بود

 بر سنگ قبر من بنویسید

        این درخت عمری برای هر تیشه و تبر دسته بود

 

 امیدوارم این آخرین آپم باشه با تقدیم احترام


 

 

فقط نوشتم:

به خاطر همه کسایی که یه دل شکسته دارن

به خاطر همه کسایی که یه دل سنگی دارن

به خاطر همه کسایی که تو دنیا شرف رو زیر پا نمیذارن

به خاطر همه کسایی که معنی شرف رو نمیدونن

به خاطر عشقی که دروغه

به خاطر محبتی که از روی ترحمه

به خاطر همه اونایی که میرن

به خاطر همه اونایی که فعلا تشریف دارن

به خاطر دلی که بیهوده شکست

به خاطر اشکی که بیهوده ریخت

به خاطر گناهی که نکردم

به خاطر قصاصی که شدم

به خاطر همه بی حرمتی هایی که بهم شد

به خاطر تویی که تا قیامت فراموشت نخواهم کرد

به خاطر قسمی که شکستم تا تو رو خوشحال کنم

به خاطر چوبی که واسه شکستن قسمم خوردم

به خاطر گناهی که نکردم

به خاطر گناهی که تعطیل شد

به خاطر آه هایی که کشیدم

به خاطر سردی نگاه تو

به خاطر تویی که هنوز فرق خوب و بد آدما رو ندونستی

به خاطر بدی خودم

به خاطر درگذشت خاطره

به خاطر کاسه های داغ تر از آش

به خاطر اونایی که فکر میکردن من بهشون حسودی کردم

به خاطر اشک هایی که الان برگونه هام می لغزه

فقط به خاطر همه حرفایی که زدم

فقط و فقط به خاطر اینکه بدونی در هر شرایطی دوست دارم

و به خاطر خیلی چیزای دیگه که نگفتنش بهتر از گفتنشه

وداع

گویی قرار نیست یک مرد بتواند در لوای یک نام مستعار بایستد


گویی نمی شود یک مرد مکانی را برای فریاد برگزیند


گویی یک مرد باید یک مرد باشد


گویی باید بایستد و نظاره گر شکستن ذره ذره وجودش باشد


گویی باید صدا ترک خوردن غرورش را بشنود


گویی یک مرد باید یک مرد باشد


باشه


قبول


می روم


می روم تا دیگر بر وجودم بنویسم


می روم تا دیگر دلنوشته هایم را در دل نگاه دارم


می روم تا مرد باشم


دیگر دم نخواهم زد


دیگر حرفی بر زبان نخواهم آورد


دیگر گلایه ای نیست


و دیگر هیچ


......



این سبو بشکست و آن پیمانه ریخت

هــــــــــرکه با احساس باشد عـــــــــــــــاقبت خواهد شکست

این جـــــــــــــواب سادگیستـــــــــ !



دیگه پست جدیدی


نیست


این هم عاقبت احساس ما



این هم عاقبت پشتیبانی که ناغافل شکست


ملجایی که به ناگاه ناامیدم کرد



شکست امشبم را کی و کجا از خاطر خواهم برد


خدا می داند....


ما هم رفتیم



خدانگهدار دنیای وبلاگ نویسی من


اما بدان که در هر کجا


تحت هر شرایطی



دوستت دارم


سمیه من



تقدیم به عشقم سمیه جان



او که هنوز از درک کثرت عشقم به خود عاجز مانده



خدانگهدار


دوری

سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت

                                              آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت

تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت

                                             جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت . . .